اسلایدر

لیلی و مجنون

عاشقانه


سلام به همه عزیزان امیدوارم لحظات خوبی داشته باشند

  دید مجنون را یکی صحرا نورد  

در کنار بادیه بنشسته فرد 

از وجودش ریگ و انگشتان قلم

نام لیلی می نویسد دم به دم  

گفت که ای مجنون شیدا چیست، این؟ 

نام لیلی می نویسی کسیت این؟ 

گفت عشق نام لیلی می کنم  

خاطر خود را تسلی می کنم

چون میسر نیست بر من کام او

عشق بازی می کنم با نام او    

عشق بازی را حقیقت لازم است 

عاشقی را قابلیت لازم است.

از نوش شراب عشق مستم

از دیدن خواب عشق مستم

چونگل شده او به چشمم

از بوی گلاب عشق مستم

او بر دل من چو ابر عشق است

از روی سحاب عشق مستم

بر وصل خوشش در انتظارم

از وصلت ناب عشق مستم

 

دیر گاهیست که تنها شده ام

باز هم قسمت غم ها شده ام

من که بی تاب شقایق بودم

قصه ی غریب صحراشده ام

مگرآینه زمن بی خبرشده است

همدم سردی یخها شده ام

وسعت دردفقط سهم من است

که اسیر شب یلدا شده ام

کاش چشمان مرا خاک کنند

تا نبینم که چه تنها شده

 

 



نظرات شما عزیزان:

سپهر
ساعت20:52---10 خرداد 1391
سلام
وبلاگت واقعا زيباست بخصوص نوشته هات
متنات بي نظير بود
خوشحال ميشم به منم سر بزني


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

| |